غزل شماره 70 فال حافظ : مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست نویسنده: دایان شاپ 2020-08-28 ارسال دیدگاه غزل فال شما : مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیستدل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیستاشکم احرام طواف حرمت میبنددگر چه از خون دل ریش دمی طاهر نیستبسته دام و قفس باد چو مرغ وحشیطایر سدره اگر در طلبت طایر نیستعاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثارمکنش عیب که بر نقد روان قادر نیستعاقبت دست بدان سرو بلندش برسدهر که را در طلبت همت او قاصر نیستاز روان بخشی عیسی نزنم دم هرگززان که در روح فزایی چو لبت ماهر نیستمن که در آتش سودای تو آهی نزنمکی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیستروز اول که سر زلف تو دیدم گفتمکه پریشانی این سلسله را آخر نیستسر پیوند تو تنها نه دل حافظ راستکیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست پخش آنلاین این غزل تعبیر فال شما : به دیگران تکیه نکنید و با اتکا به توانایی ها و استعداد های خودتان، کارها را انجام دهید. به زودی چنان موفقیت عظیمی به دست خواهید آورد که مورد حسادت عده ای واقع می شوید و همگان در حیرت فرو خواهند رفت.طالع شما بلند است و دست به هرچیزی می زنید طلا می شود. در این روزهای خوشی ، از احوال دیگران غافل نباشید و سعی کنید تا آن جایی که در توان دارید باری از دوش خلق خدا بردارید. کارهایت را خودت انجام بده و از دیگران توقع انجام کاری را نداشته باش. چنان در کارها موفق خواهی شد که همه از آن حیرت زده شده و به تو حسادت میورزند. بخت و اقبال تو بسیار بلند است و در هر کاری که پا بگذاری موفق خواهی شد. نسبت به دیگران بی اعتنا نباش و در رفع مشکلات به ایشان یاری رسان. نتیجه فال شما: 1. ای معشوق! چشم ما تنها چهره ی زیبای تو را می بیند و توجه ما فقط به سوی توست و دل سرگردان و عاشق ما فقط از تو یاد می کند و سخن می کند.2. ای یار! اشک من می خواهد که به زیارت تو بیاید اما پاک نیست، زیرا اشکی است آلوده به خون دل مجروح من که زخم فراق دارد.3. آن پرنده ای که بر فراز سدره المنتهی پرواز می کند، اگر پرواز او در طلب تو و برای وصال تو نباشد، بهتر است که در دام و قفس گرفتار شود و از پرواز باز ماند.4. ای یار! این عاشق بیچاره با همین دل تیره و گناهکاری که دارد، عاشق است و همین قلب دل را نثار تو می کند؛ پس آن را از من بپذیر.5. هر کس که در طلب وصالت از سعی و کوشش بی دریغ دست برندارد، سرانجام دستش به قامت بلند و زیبای چون سرو تو خواهد رسید؛ اگر همت سالک بلند باشد، به وصال حق می رسد.6. اگر عیسی به مرده زندگی جسمی و این جهانی می داد، عنایت تو به رهروان و عاشقان، حیاتی روحانی می بخشد که جاودانه است و این دیگر کار عیسی نیست.7. من که در شوق وصالت در سوز و گدازم و آهی از دل بر نمی آورم، چگونه می توان گفت که دل شیدا و بی قرار من در برابر رنج عشق تو تاب و تحمل نیاورد؟8. روز نخست که پیچ و تاب گیسوی زیبای تو را دیدم، دانستم که پریشانی سلسله ی عاشقان و یا آشفتگی زلف تو پایان ندارد؛ می دانستم و می دانم که در راه وصال حق، پریشانی عاشقان و دشواری های راه بسیار است و راه زود به پایان نمی رسد.9. تنها حافظ نیست که گام در راه سلوک نهاده است؛ همه ی آفریدگان پیوندی با آفریدگار خود دارند و همه عشق او را در دل دارند و به وصال می اندیشند. شرح ابیات غزل: (۱) مردمک دیده ما جز به صورت تو به جای دیگری نمینگرد و دل سرگشته ما جز با تو با دیگری سرگفتگو ندارد.(۲) اشکم نیت گشتن به دور دیده یعنی به دورجایگاه مقدس تو را کرده هرچند که پیوسته با خون دل مجروحم ممزوج و لحظهیی پاک و خالص نیست.(۳) جبرئیل این مرغ درخت سدرهالمنتهای بهشتی اگر در هوای تو پرواز نکند مانند مرغ هوا، دربند ودام قفس گرفتار باد.(۴) برعاشق تهیدستی که دلش را چون سکه بیاعتباری به پای تو ارزانی داشت خورده مگیر، چرا که او قادر به نثار کردن سکه درست رایج و روانبین مردم نیست.(۵) عاقبت دست خواستگاری که بلند همت و کوشا باشد به دامان سرو بلند دلدار خود خواهد رسید.(۶) چه جای صحبت از مرده زنده کردن حضرت عیسی است که او مهارت روحافزایی و روحبخشی لبهای تو را ندارد.(۷) الف: چگونه به من که در آتش سوزان سودای محبت تو حتی لبم برای آه کشیدن از هم باز نمیشود میتوان نسبت بیصبری داد؟(۸) روز اول که نگاهم به سر زلف تو افتاد به خود گفتم پریشانی این سلسه و پریشان حالیها را پایانی نیست.(۹) نه تنها دل حافظ در آرزوی رسیدن به وصال تو به سر میبرد، آن کسی که چنین آرزویی را در سر نمیپروراند کیست؟ کمی بیشتر در خصوص غزل فال تان بدانید: معنی و تفسیر غزل شماره ۷۰ حافظبیت اولمردمِ دیده ما جز به رُخَت ناظر نیستدلِ سرگشته ما غیرِ تو را ذاکر نیستمردمک چشم ما جز به رخِ تو به غیر نگاه نمیکند و دلِ حیرانِ ما دائماََ تو را ذکر میکند. ✦✦✦✦بیت دوماشکم احرامِ طوافِ حرمت میبنددگرچه از خونِ دلِ ریش دَمی طاهر نیستاشکِ چشمم برای طوافِ حَرمت، احرام میبندد. اگرچه از خونِ دلِ مجروح یک نفس طاهر و پاک نیست. یکی از شرایط اصلی احرام بستن طهارت کامله است. [حرم = در اینجا مراد حرمِ جانِ جانان است / ریش = زخم / دَمی = در اینجا به معنی لحظه است.] ✦✦✦✦بیت سومبسته دام و قفس باد چو مرغِ وحشیطایر سدره اگر در طلبت طایر نیستاگر مرغ بهشت که آنقدر عزیز است به سوی تو و در هوای وصل تو پرواز نکند، همان بهتر که مثل مرغ وحشی و بیقدر و منزلت، در دام و قفس اسیر باشد. ✦✦✦✦بیت چهارمعاشقِ مُفلس اگر قلبِ دلش کرد نثارمکُنش عیب که بر نقدِ روان قادر نیست ای جانان اگر عاشق مفلس، دلِ ناقابل خود را نثار تو کرد، عیبش مگیر، زیرا به پرداخت نقد جان و یا نقد رایج توانایی ندارد. [نقد روان = به دو معنی آمده یکی پول رایج مثل سکه طلا و نقره رایج و معنی دومش روح انسان است / قلب = سکه تقلبی که غیر رایج است.] ✦✦✦✦بیت پنجمعاقبت دست بدان سرو بلندش برسدهر که را در طلبت هِمّتِ او قاصر نیستهر کس که در طلب تو، همتش کوتاه نباشد، عاقبت دستش به سرو بلند تو یعنی به قامتت میرسد. یعنی هر که سعی و همتش در طلب تو کامل باشد البته روزی به وصالت میرسد.✦✦✦✦بیت ششماز روان بخشی عیسی نزنم دَم هرگززآنکه در روح فزایی چو لبت ماهر نیستدر حضور تو از روان بخشی عیسی دَم نمیزنم و سخن نمیگویم، زیرا که در روح فزایی، چون لب تو ماهر نیست. حتی مهارتی که لبت در حیات بخشی دارد در حضرت عیسی وجود ندارد.✦✦✦✦بیت هفتممن که در آتشِ سودای تو آهی نزنمکی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیستمن که در آتش محبت تو حتی آهی نمیکشم، چگونه میشود گفت که دلم در داغ صابر نیست یعنی تحملِ آتش عشق را ندارد.✦✦✦✦بیت هشتمروزِ اوّل که سرِ زلفِ تو دیدم گفتمکه پریشانیِ این سلسله را آخِر نیستروز الست که سر زلفِ تو را دیدم گفتم که پریشانی این زنجیر نهایت ندارد. یعنی هر قدر که زلف پریشان گردد به همان نسبت دلها پریشان میشود. زیرا مقام و محل قرارِ دلها، زلف است. پس زلف که پریشان شود. همان دلها هم پریشان میشوند. با این وصف، چون پریشانی زلف غایت ندارد پس پریشانی دلها هم انتها نخواهد داشت. ✦✦✦✦بیت نهمسرِ پیوند تو تنها نه دلِ حافظ راستکیست آن کش سرِ پیوند تو در خاطر نیست سودا و آرزوی وصلِ تو نه تنها آرزوی دلِ حافظ است، بلکه کیست آن کس که هوای وصلِ تو در خاطرش نباشد. یعنی در خاطر همه آرزوی وصلِ تو هست. 1785 نمایش فال حافظ برچسب ها: پیش بینی آینده تعبیر فال دیوان حافظ فال فال حافظ